از اشعار و زندگی شعری بهرام اردبیلی متاسفانه چیز زیادی در دسترس نیست. البته با نگاهی به دو دفتر «شعر دیگر» که به کوشش او گردآوری شده و همینطور مجموعهی اشعار «رهگذری در خواب پروانهها» میتوانیم به خوبی متوجه شویم که با چه جنس شاعری روبهرو هستیم. و در این مطلب میخواهیم با نگاهی به شعرها، ترجمهها و وقایعی که در زندگی او اتفاق افتادهاند، بیوگرافی او را به اختصار بررسی کنیم. نگاهی ریزبینانهتر به زندگی و شعر بهرام اردبیلی، مجال بهتری میطلبد که امیدواریم در فرصتی دیگر امکانش را داشته باشیم.
زندگی شعری از تهران تا هند
او متولد ۲۴ اسفند ۱۳۲۱ در شهر اردبیل است و از ۱۴ سالگی به تهران آمده و در آنجا زندگی کرده. به اقتضای تغییر چندبارهی محل زندگیاش، رفت و آمد بین تهران و هند و پس از آن یونان، هلند، فرانسه و اسپانیا، این امکان را داشته تا طبیعت و پیرامون متکثری را مشاهده کند و نمود آنها را در اشعارش پیاده سازد. چندگانگی در زیست شاعرانهی بهرام اردبیلی، تصاویر متعددی را از جای جای مناطقی که دیده و در آنها زندگی کرده بود به یکدیگر پیوند زده و تار پود شعرش را تشکیل دادهاند.
شعر بهرام اردبیلی از اولین آثار تا آخرینهایی که باقی ماندهاند، میزبان ابژههایی هستند که در کشاکش این سفرها دیده و شنیده. این ابژهها مکررا صور خیال شعرش را از گذشته و نیاکان او به دوش کشیده و به تصاویر و موتیفهای تازهای که رویت میکرده و در سرایش آنها ذوب میشده پیوند زدهاند. شاعر مخلوط مایهای از درد و فکرهای دور و دراز را بدل به شعر میکند و این مایه در بهرام اردبیلی، به نظر میرسد که بیشتر منوط بر طردشدگیها، غربت و تنهاییاش بودهاند.
حلقهی افق
۴
تابوتی از مفرغ
که در بارانها زنگ نمیزند و بر شانهها
به سبکی ستارهی ستوانی روستازاده است،
در فرصتِ این شمشاد
تشییع میشود
و با صفیرِ خاموش چشمی
مثلث تنهاییام به هم ميریزد
«تجربهی شعر»، ترجمهای از قلمهای ناآشنا به فارسی
بهرام ترجمههایی را نیز با نام «طاهر علفی اردبیلی» منتشر میکرد و همین امر نشان از آشنایی او با ادبیات جهان در زمانهی خودش داشت. او در مجلهی تماشا در صفحهای تحت عنوان «تجربهی شعر» آثاری را به فارسی برگردانده که یک نمونه از آن را در ادامه میخوانیم.
ترجمهی شعر «ظهر» از «یانیس ریتوس»
رخت کندند و پریدند توی دریا؛ سهی بعد از ظهر؛
آب خنک، بیهیچ مانعی، سینه باز کرد.
مرده، متروک، چول. خانههای دور، بسته بود.
دنیا سوسوزنان بخار برمیداشت. یک گاری اسبی
ته خیابان از دیدگاه بیرون میرفت.
روی شیروانی پستخانه
پرچمی نیمافراشته بود. که مرده بود؟
رویکرد او به ترجمه را مبتنی یادداشتهایی که در ابتدای این صفحه منتشر کرده، میتوان نزدیک به بیژن الهی دانست که هر دو با ترجمه و حضور شاخص در جریان شعری «شعر دیگر» توانستند تاثیرات بهسزایی بر شعر فارسی بگذارند. او دربارهی دیدگاهش نسبت به ترجمهی شعر به فارسی اینطور مینویسند:
شعر تجربی، شعر دبستانی نیست. تنها شعری است که به ثبات و ثبوت نرسیده، یعنی در حد «چالش» است، بحث میطلبد. این چالش به سه زمینه برخواهدگشت: «شعر فارسی»، «ترجمه»، آنجا که ترجمهی شعر، پیش از آن که به اصل راجع باشد، میتواند در حد «شعر فارسی» روی پای خود بایستد. و «انتخاب»، آنجا که شعر ترجمه لزوما در حد شعر فارسی مطرح نیست، اما معیارهای انتخاب چیزی به عنوان شعر، احتمالا، تا حدی و به نحوی، از معیارهای آشنا و پذیرفتهی شعر فارسی به در میایستد.
ضابطههایی لازم است به عنوان نقطهی آغاز. این ضابطهی بنیادی، پیش از آن که چیزی باشد «جامع» و «صحیح» اگر بتوان گفت (چرا که «جامعیت»، اینجا، بیشتر مفهومی ذهنی و تعریفیست تا واقعی و علمی، و «صحت» سخت اعتباری و نسبیست»)، باید چیزی صریح و با تعین باشد، حتی اگر، به نحوی، «جزمی» به نظر آید. اینگونه، صفحهی حاضر، در نامهای ایرانی، تنها از کسانی خواهدداشت که هنوز کار شخصی خود را به شکل کتاب منتشر نکردهاند.
او در این پرونده، ۱۳ شعر از یانیس ریتسوس به فارسی برگردانده.
گردآوری دفتر «شعر دیگر»؛ سنجاق فرمهای ناآشنا به شعر فارسی
به علاوهی فعالیت بهرام اردبیلی در زمینهی ترجمه، حضور او در دفتر «شعر دیگر» نیز جزو شاخصترین فعالیتهای او هستند. همینطور بهرام یکی از امضاکنندگان بیانیهی شعر حجم بود که جزو کلیدیترین جریانهای آن زمان بوده و کمک شایانی به تغییر رویکرد فرمالیستی در شعر و ادبیات فارسی کرده است.
بخش پایانی شعر «ذوذنبی بر خاک» از «دفتر شعر دیگر»
شام،
دیگران را فطیر و کلم بده
برای بهرام
پونه بجوشان.
ماه درشت خوب
دری که به لطف باد _ بازوبسته میشود.
الامان ای جوخه
ماشه را نچکان
هنوز اندکی شب است...
برنوی روسی
سکوت قریبان را نشانه میگیرد
و تبی در ذهن شاعر
نشسته بر باد و بر ارس میتازد.
در شعرهایی که از اولین مجموعه آثار او باقی مانده، شاهد استفاده از نشانهها و ارجاعاتی برونمتنی هستیم که گاه کلاسیک و کهنهتر از زمانهی اردبیلی هستند. اما این علاقه به ارجاعات برونمتنی در او، زادهی همان طغیان بیاختیار احساساتند که در خلوت و آرامشی شاعرانه سرچشمه دارند و یادآور گذشتهای فرهنگی-تاریخی میشوند.
شاعر، راوی طبیعت و پیرامونیست که آن را به درستی و دقیق ]همهچیز را[ مشاهده کرده و سپس در خلوت، دوباره آن را بازسازی میکند. اردبیلی هم از این قاعده مستثنی نیست و با عزیمتش به هند و علاقهمند شدن به عرفان شرقی، اشعارش هم رنگ دیگری گرفتند که میتوانیم نمونههای آن را در مجموعهی «رهگذری در خواب پروانهها» به خوبی مشاهده کنیم.
بهرام اردبیلی در اشعاری که با ورودش به هند نوشت، از ارجاعات ناشناخته در ادبیات فارسی استفادهی بیشتری برد.
آن شاعر پیشرو شعر دیگر و امضاکنندهی بیانیهی شعر حجم، با جهانبینی تازهتری نسبت به گذشتهاش مینوشت و به علاوهی آشنایی با آثار زبانهای دیگر و ترجمهی آنها، فرمهای تازهای برای سرایش شعر پیدا کردهبود که میتوان در سطورش مشاهده کرد.
همهی اینها، او را بدل به چهرهی مهمی در ادبیات فارسی میکند. از تمامی آثار او، فقط یک دفتر شعر باقی مانده و چند شعری که در دفتر «شعر دیگر» منتشر کرده بود.
او در یکی از سفرهایش به هند، آثارش را در چمدانی در خانهی پدریاش گذاشته بود. متاسفانه خانوادهاش از ترس اینکه مبادا محتوای چمدان مطالب سیاسی باشد، آن را منهدم کردند. بهرام اردبیلی دیگر پس از آن شعری _که دست کم به دست ما رسیده باشد_ ننوشت و متاسفانه در ۳۰ بهمن ۱۳۸۴، آخرین سفرش را به ایران داشت و به علت ایست قلبی از دنیا رفت و در بهشت زهرا دفن شده است.
محمدرضا عبادی صوفلو
منابع:
رهگذری در خواب پروانهها به کوشش میثم ریاحی – بهرام اردبیلی، انتشارات بوتیمار
بوطیقای شعر نو – شاپور جورکش، انتشارات ققنوس