آنطور که این تصاویر خیرهاند به یکدیگر،
اشیا همینطور به هم زل نمیزنند
آشفته و گیج و گنگ
این تنها خاصیت گلهای قالی نیست
که شکل معیوبی گرفتهاند به خود.
و اینگونه است که جمعه یا شنبه با بیابانهای اطرافشان
پیش از لمس تجربهای حیاتی
و تنها در محو یک نام
حمل میشود به خرابهای دیگر.
پیش از این هم طوفان بودهست
همیشه چشمی از حجم ناغافل بیرون زدهست از حدقه
ریختهاند از در و دیوار درون کتاب
فصل یک دست بریده میسوزد هنوز
و این در خواب نیست،
واقعیت محضست که درخت
پشت و روی هر صفحهی صورتی را به شاخهاش آویخت،
صدای پا در حصار پیچید
و زن از کودکش در انتهای جمله جدا شد.
نه این خوب نیست
مخصوصاً برای من که دستهای کمتری دارم،
و آینده در سیاهی مردمکهایم نمیجنبد.
با صدای شاعر بشنوید