شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»


جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»
که بی‌گدار هوا شوم، غبار گرم بپوشم، یواش از بغل سال‌های رفته بپیچم
 و سینه‌خیز به دهلیزهای قلب تو برگردم
بگویم چنین«نیست» چنین«هیچ» نباش و نباشی
مگر درآیی از برودت آغوش مرگ
از تن این تن
از این گوردخمه‌ی بی‌روزن
به یاد بیار شبی را که لجه‌های کف‌آلود نور از پی نور از دو استکان کمرباریک به کنج‌های لجن‌بسته راه می‌گرفت
ماه توی چشم‌هایت تلوتلو می‌خورد و برف زیر لخ‌لخ کفش‌هایش له می‌شد
شبی که بی کتاب، بی ید بیضا، بی دلایل روشن درآمدی
و من که قوم تو بودم، تمام قوم تو بودم، به ریسمان آن لکنت مزمن چنگ زدم
جوان نمی‌شوم اما به یاد بیار که «بودم»
به یاد بیار شبی را که شکل صامت حرف در گلوی تو می‌جنبید
 و شعر پوست می‌انداخت پشت پیرهنت
زمان زبان به دهان می‌گرفت تا تو نام کوچک من را
شبیه راز مگویی کنار لاله‌ی گوشم سکوت کنی

راضیه بهرامی‌خشنود

شعرها

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا