شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یخ از خجالت آب شد با چشم دیدم

مادرانه‌ای برای کیان

یخ از خجالت آب شد با چشم دیدم
گفتی هوا سرد است با گوشم شنیدم
مادر فدایت، چاره‌ای جز این ندارم
دردت به جانم، نور چشمانم، امیدم
این بار با هر بار دیگر فرق دارد
با حسرت و با گریه نازت را کشیدم
چیزی نمانده عید نزدیک است مادر
امشب برای تو لباس نو خریدم
باور ندارم نیستی از صبح تا شب
لیوان و بشقاب تو را در سفره چیدم
در خانه و در مدرسه خالی‌ست جایت
با رفتنت طعم نبودت را چشیدم          
رد می‌شوم با قایقت از روی دریا
در خواب می‌بینم که تا ساحل رسیدم
پیش خدا جایت کیانم امن و خوب است
پیش خدا من تا همیشه روسپیدم
می‌بالم از امروز بر تو، بر خودم چون
من مادر یک طفل معصومِ شهیدم

آزاده سالمی

شعرها

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

بهنام قسمتی

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی

خاورمیانه

خاورمیانه

شهرام شهیدی