شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

روزِ پاییزی

روزِ پاییزی
تابلویی بود از سرما و بعدازظهر
صدای گلوله‌ای نشنیدیم
جنازه‌ها را که آوردند،
دانستم حق با اسب‌هایی‌ است
که گوش‌هایشان به‌سمت غروب کج شده بود.
مردان یاغی پشت و پهلوی اسب‌ها را پُر کرده بودند
با لخته‌های خون بر چهره‌هایشان.
مردم به تماشا آمده بودند
غم قبل از همه حاضر بود
و سکوتی کَرکننده
با دُهُل و سُرنا وارد دهکده می‌شد.
 

جواد کلیدری

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

فکر این را نکن که بعد از تو شعر من رو به انزوا برود

ویدا حمیدی

سه شعر از میثم مهر نیا

سه شعر از میثم مهر نیا

میثم مهرنیا

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی