شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در سبد باطله

یادگار دلبند دورانی از سر گذشته را
پرتابیدم به هوا
آن‌همه چهره و خط و لذت‌های شگرف
که به‌هنگام پیدایی
جهانی یکتا ساخته بودند از ما
اشتیاق و حسرت جامانده در اوراق حیرت:
قاب‌های زیبا که تصاویر درونش گچ دیوار پشتش بود
کافه‌های سرمستی، یاران عشرت و رنج وپیکار
ناگفتنی تا به سحر از سحر دلبرکان پنهان، حتی از خویش
فکروذکر هر دم مُهر باطل خورده
صف رنگارنگ کتاب و دفترهای بی‌واژه و بی‌شیرازه
رنج خاکسترشده‌ی آدمیان در طلب شأنی که سزاوارش بودند
روزگار سرب داغ و دویدن‌ها و فروافتادن در نعره‌ی خاموش دخمه
چه کسی می‌داند کی پایان می‌گیرد صبر افعی
آویخته بالای سرت از سقف عمر؟
وقتی دوپاره کردی رؤیایت را
آنچه به‌دستت داشتی از آن
جز سایه‌ای از آنچه ازکف دادی
نبود.
 

جواد مجابی

شعرها

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی