گرهی در صورت
چروکی
به لباس
شباهت زیاد آدمها به یکدیگر
اینجا
صدای روبهرو بلند است
صدای گریه
وقتی کودکیات
در خانهی اربابی گم شد
صدای
افتادن سطلی
در یک چاه ناتمام
قدم زدن مورچه
کف آشپزخانه
شکستن گاه و بیگاه
یک مداد معمولی
عبور رودخانهای کثیف
از سینهی یک شهر شلوغ
صدای ما
در شب بزرگراه
وقتی هر کدام
زمین را
به سمت خودش میکشید
صدای
افتادن زنی
از اوایل دههی شصت
کارگران آشفته
سربازان کنار خیابان
روبهرویت
ایستادهام
شبیه دوربینی
که قادر به عکاسی نیست