شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جایی باید تلفنت را قطع می‌کردم

جایی باید تلفنت را قطع می‌کردم
جایی باید خودم را قطع می‌کردم
می‌گذاشتم میان یک لیوان آب. 
می‌گذاشتم به امید جوانه‌زدن
به گلدان فکر کردن، دوباره روییدن. 
جایی باید می‌پریدم وسط حرف‌هایت
می‌گفتم تمامش کن

تا این‌جا هم که کشیده شده، صورت هر دو‌تایمان زخمی‌ست
عشق وقتی به فحش می‌رسد و تمام نمی‌شود
 غم‌انگیز است. 
ما از تنهایی می‌ترسیدیم
به همین خاطر بر‌می‌گشتیم، دلمان تنگ می‌شد
ما از تنهایی می‌ترسیدیم... 

حسن گوهرپور

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

یک رومنس خانوادگی

یک رومنس خانوادگی

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی