...
همین که دیشب همین که ناگاه
همین که ناگاه رسیدم از راه،
تو رفته بودی که رفته بودی
که من فقط بغض، که من فقط آه
نه پای رفتن، نه جای ماندن
نه جام باده، نه لعل دلخواه
که بیتو یوسف، که بیتو بیژن
که بیتو رستم، که بیتو در چاه
لُری دهاتی همیشه قاتی
نه با مدرس نه با رضاشاه
که بالشم خار، که بسترم خاک
که خانهام خشت، که خرمنم کاه
شکوه شاهین به چنگ کرکس
قلمرو شیر بهدست روباه
به نام انسان، به نام ایمان
به نام قرآن، به نام الله،
چقدر دفتر! چقدر دکه!
چقدر دکان! چقدر بنگاه!
بزن به آتش گوزنِ بیجفت!
بپر به دره پلنگِ بیماه!