شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کوهی بنساله بودی 

...

کوهی بنساله بودی 
آن‌سو به پشتک‌چارکش خیزابه‌ها 
این‌سو به جاده‌های خوابیده 
که برپا می‌شدند در تو 
هم‌چون کفچه‌مارانی از سبدهای دامنه 
و هر یک به نوایی از نی کریشنا 

اکنون پس از سالیان بلند 
گویی به خود برمی‌خورند 
صداهای چفته و بافته 
در بازتاب از تو 
به گوشم می‌خورند 
گام که برمی‌دارم. 

فرهاد زارع‌کوهی

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود