شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کجاست پیامبر چشم‌هایت 

...

کجاست پیامبر چشم‌هایت 
به من نگاه کن
 به من 
که بریده‌ام حتی از خاکستر خاطره‌ی مزرعه‌های گندم
که نان بیاتم را در پیاله‌های خون تو تر می‌کنم 
به من نگاه کن 
به رد اسب‌هایی سیاه در خاطره‌ی گرگ‌و‌میش تنم 
که دیگر یورتمه نمی‌روند
شیهه نمی‌کشند
شرط نمی‌بندند
به لاشه‌ی یخ‌زده‌ای در مهی سرخ
با رد چاقویی از درد ابراهیم 
که دیگر نمی‌برد حتی گوشت خودش را 
من پاهای لرزان تاریخِ دارها هستم 
با چشم‌هایی بسته 
به سیاه آسمان 
در تعبیر اشکال خون و 
آواز مرده‌ی مزامیر داوود
در اوراد تکه‌‌شده‌ی رسولی 
که دیگر دمش 
زنده نمی‌سازد
باز نمی‌گرداند
به من نگاه کن
به نعش کبود بی‌کفن خودم بر شانه‌هایم
که خدایت از ازل 
بر گل رگانش درد دمیده‌ است 
نگاه کن
 و عبور باش
و باز عبور 
عبور 
 عبور باش، که نه 
به من نگاه کن


بر کابوس اسب‌هایم زین بینداز 
 نور مزرعه‌های گندم 
بوی نان تازه در کوچه‌های اذان و دار باش 
و مرا به نامت باز که هیچ 
اما
انتظار نام‌ها را تمام کن 
مثل این باش که استخوان پلاک‌شده‌ی نامت را
 به تمام مادران در خاک بازگردانده‌ای
آواز داوود
لبخند اسماعیل 
اوراد همه‌ی رسولان
‌پیامبر باش
گناه مرا
در آهار و مهره‌ی چشم‌هایت نزول کن
و باز نگاه 
نگاه
عبور… که نه 
نمی‌دانم…
کجاست پیامبر چشم‌هایت؟!
 

افرا شهباززاده

شعرها

تو میوه‌های منی 

تو میوه‌های منی 

محمد شمس لنگرودی

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی