شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ترسیده بودم از جا ماندن

ترسیده بودم از جا ماندن

زیر آن شکافِ ارغوانی رنگ

در نیم‌تنه‌ی صخره‌ای مغرور

که جنوبِ غرب را

بخیه می‌زد

به منتهی‌الیه شمالِ غرب

در گستره‌ی جهانی که نیمه است.

 

لاجرم پنجه کشیدم

بر کوه‌های نوجوانی

که ردِ سبزِ علف‌ها غرور بلوغ‌شان بود.

 

جنگل‌ترین بودی تو اما

بر آن باریکه نورِ بی‌سرانجام

که ابدیت را نسبت می‌داد

به گوشه‌های تاریکِ زندگی

مماس برسوالی که پیوسته چرخ می‌زد

بر مقصد بادهای بی‌فرجام

 

حالا نگاه کن

به آن‌چه که جا مانده

لایِ خطوط سپید

در پهنه‌ی خاکستری رنگی

که تمام زندگی است.

سحر مهندسی‌نمین

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

شعرها

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

جواد محمدی فارسانی

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه