شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن دختر

...

آن دختر،
یک بادبادک بود
چه دوریِ شکوهمندی داشت
آن دختر،

یک نقطه شد
بر امتداد سایه‌اش در بی‌زمانیِ من

نخ تمام شد
آن دختر،

رفت
قرقره‌اش ماند در دستم
می‌گردانم وَ می‌گردانم وَ می‌گردانم

آسمان را کشیدم
به زمین آغشته شد
ستاره‌ها نیز به مانند آن دختر،

رفتند
و در آستانه این درگاه، جنازه‌ها و ابرها بازماندند
روزی هر دو می‌بارند
بر این دیوار‌های بی‌خانمان می‌بارند
رسیده و نرسیده می‌بارند

مهدی مجیدی

تک نگاری

شعرها

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

بابک دولتی

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان

مادر

مادر

حسن بهرامی