شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن دختر

...

آن دختر،
یک بادبادک بود
چه دوریِ شکوهمندی داشت
آن دختر،

یک نقطه شد
بر امتداد سایه‌اش در بی‌زمانیِ من

نخ تمام شد
آن دختر،

رفت
قرقره‌اش ماند در دستم
می‌گردانم وَ می‌گردانم وَ می‌گردانم

آسمان را کشیدم
به زمین آغشته شد
ستاره‌ها نیز به مانند آن دختر،

رفتند
و در آستانه این درگاه، جنازه‌ها و ابرها بازماندند
روزی هر دو می‌بارند
بر این دیوار‌های بی‌خانمان می‌بارند
رسیده و نرسیده می‌بارند

مهدی مجیدی

شعرها

شهر شیهه می‌کشد

شهر شیهه می‌کشد

طاهره خنیا

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

صدای منی 

صدای منی 

ناهید عرجونی