شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زیرا که دست‌هایت نرده‌های بیمارستان بود

...

زیرا که دست‌هایت نرده‌های بیمارستان بود
و رنگ قرمز خون
مچ‌هایم را هدر می‌داد
و بر آن صندلی سوخته نشستم
و صدایم را ارسال کردم به زمین
به والدینم که یکی بود و یکی نبود
«الو مامان
آیا بهار است؟ 
و پرنده‌ها بازگشته‌اند
و آن گنبد کبود که از دهان فارسی‌اش شرمنده است  باباست؟»
  دیدم که صدایش جریحه داشت
ـ و من احتیاج داشتم که بمیرم ـ
موهایم مریم دختر ذکریاست
و دروازه‌ی دیوانه‌ی اورشلیم
پذیرفتم که زخمی‌ام
و پیراهنم را نمی‌شناسم
و آن درخت نخل تو نیستی
پذیرفتم که 
رختخواب جدا می‌کند
پس خوابیدم در آن اتاق ناگوار
و احتیاج داشتم که بمیرم
آن شب که استخوان سینه ام را شکستی
و به قلبم وارد شدی
ای گلدان شمعدانی

معصومه  داوودآبادی

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

هر اولاجاغین سونونا داغیلدین

هر اولاجاغین سونونا داغیلدین

حسن معصومی

من خوبم 

من خوبم 

فرخنده حاجی زاده

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

ویدئو