شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

موج سواری مورچه ها

 

می خواستم عاشقی کنم

مثل پسربچه ای که می خواست

هیولای داخل کمد را

به مادرش نشان بدهد

اما مادر

او را در سبد گذاشت

و آب سبد را برد

کسی من را روی این کاغذ گذاشته است

و من در رودی از زمان جاری ام

حالا آن که این جنایت را کرد

شب ها

هیولای داخل کمد را شیر می دهد

 

می خواستم شجاع باشم

با هرکلاغ پر ترسیدم

با هر بوسه ای که بر لبانت ماند

و سهم کرم ها شد ترسیدم

ترس آنقدر رشد کرد

که به خیابان آمد

و میدان ها را گرفت

حالا هر شب کسی در معده ام

لاستیک ها را آتش می زند

 

سیگار خریدم

و از آن به بعد

آینه بابا را نشانم داد

 

حوض خشک شده است

و ماهی ها را مزه ی عرق کرده اند

کنار پنجره ها چاقو گذاشتم

کلاغ های این حیاط

چشم هایم را می خواهند

 

باران می بارید

گفتم شاید خدا می خواهد

چیزی را بشوید

اما خبر مرگ

زودتر از تن بی جان رسید

و باران می بارید

تا اشک هایم را پنهان کند

 

در گورستان نگاهش کردم

آنقدر آرام خوابیده بود

که مورچه ها تخته برداشتند

و به موج سواری رفتند

بیل برداشتم و خاک ریختم

در حالی که مرگ پشیمان نبود

 

سینه خیز زندگی کردم

و داخل گلدان ها قایم می شدم

در عکس های زیادی بودم

اما نامم در نوک زبان ها جا می ماند

 

دوست پیدا کردم

نامش محتشم بود و از جن بود

در بیابان زندگی می کرد

و در آینه پیدا شد

اما چشم نداشت

حتی او کمی بعد ترکم کرد

 

در خاطراتی اکران شدم

که مال من نبودند

موج برمی گشت

و ماسه های زیر پا را جارو می کرد

روی شانه های بابا اما

مسیر دنباله دار ها را عوض می کردم

 

حالا از اتاق مامان

صدای گره آسمان می آید

و بابا مات می شود

پشت دودی که یادش رفته بود

به خانه برگردد

 

من اما به یاد آوردم

که اولویه می خوردیم

کنار رودخانه ای که

به خاکسپاری نرسید

اما باران را فرستاد

با یک سبد گل شب بو

 

حالا دیگر همه چیز تمام شده است

کسی خاک میریزد روی سرم

و آنقدر آرام خوابیده ام

که مورچه ها از موج سواری بر می گردند

و مرگ از کرده اش پشیمان نیست

 

دختری در نزدیکی

کبوتر می شود

پرواز می کند

 چشم هایم را از لانه کلاغ می دزدد

و محتشم دیگر می بیند

امیرحسین حیاتی

تک نگاری

شعرها

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

مهدی ریحانی

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی