شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آمد و شد

آمدم رفتی
رفت و آمد داریم
می‌روی از خودت بالا
آنقدر که قرن‌هاست نمی‌توانی پایین بیایی
و خودت را مجبور می‌کنی
هی برگردی 
و به زگیلی که روی بند انگشت شست‌ات هست
فکر کنی و بفهمی
 هیچ‌چیز این جهان سرجایش نیست 
این  دیگه چه فیلمیه؟! 
قاتل و مقتول تصادفاً
می‌خوان یه جا قایم بشن  چرا؟
می‌گویم
ارتباط پرنده‌ها با هم قطع می‌شود 
اگر گوشی تلفن را بر عکس بگذاریم؟
کف خمیر ریش روی صورتم یعنی:
بدترین وقت برای قتل امروز است
دیگر مبل‌ها در همان جای سابق نیستند
و قفسی که آسمان در آن زیباست
کامیون‌ها
پروانه‌های خشک‌شده حمل می‌کنند چرا؟‌

حبیب پیام

شعرها

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

مهدی ریحانی

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

فالگیر

فالگیر

محمدحسین بهرامیان

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی