( نور میآید.)
رقصانده گِردِ آتش
بدون رعایت فاصله
کنار هر زن راحل
مُرده گرگی ایستاده دو پا
دمیده در دندهای تکیدهای
حقیقت واقعیتی مجازیست
بر توری کهنه
برنا و ناامید
بدون بارقهای
در حجمی سرخ لایتناهی شناور
مکالمات طویل مِن باب زن بودگی
یا این سطر جنسیت زدهست؟
یا نکند رادیکال شدیم و خبر نداریم؟
یا دوتایی مگر تنهاییم؟ بریم سفر؟
یا عاشقِ ماههای بعد را
گاهِ بدر کامل لقمهی چپش کن
(صدای مَو از پس درگاه
گربه به گرگ ها می پیوندد
مستحیل
مستأصل)
تو جَبیر*
با پاهات شاخهها
فراری از اتاق مشترک
با سالها تجسد سایهها و بچه کوسهها
تا شده جوار نیم تنهها
و نیمهی دیگرت زیر آب
گرداب
تداخل تو
با مرزی عمودی
به وسعت ریههات
و ترنم اشکآور
بر دستهای پیش از کرونات
تبلور انهدام ماهیچهای در نشئگی
( سیاتیکش را میلیسد
مدلول وضعیت ذهنیش
نمیداند به تو فکر کند
نمیتواند به تو فکر نکند)
آهسته بر درخت
با پای عفونی و گربههات
میوزی به چپ و راست
زیر پوستت
حرکت آوند را ببین
مرزهای سیاهِ نورانی
در تلاقیِ ماه با خود شعلهورش
و تصاعد شبانهروز
در زندگی جمعیت
چپ از شدت بیپولی
چشمک زدی و
وکیومِ کیف منبسط شد
ابر بهداشتی
نواررهای کومولوس
و شامپو
در زیپ اصلی
سرت از کوله آویزان
گرگها دشمن تب کرده را نمیکشند
(ورود مرزبان به صبح تماشاگران
با لوایح سهل الوصول دُوَل مؤتلفه
زیر پوستش یکی با لاتکس یا پلاستیکی
اَخ میکند در پوزه بندش
و پروسهی خلق اثر
نور میرود. )
* یکی از انواع آهوی بومی در ایران