یکبار مثال زدم
درّهها را برای کوههای آویزان
گلستان سفت شد
آسفالتها روی شکم میخوابیدند وُ صورتهای هفتگانه را ساچمهایساطوری میکردند
یکبار مثال زدم
تالار حباببلوریِ تنبوری را
برای یافتههای ما از صوت
جمعی از دور توی سنگ رفتند و دلِ سنگ رقصید
ما تنها سهبار از رویِ ماسهها میپریدیم و بُرج زِگیل میشد
ما تنها به دماغهی آفریقا کفِ ریش میمالیدیم وُ
سُرَنج با کُلُر واکنش میداد
ساچمه ساطوری میشد
دلِ سنگ تُرد بود
دلِ سنگ تُردتر میشد
ما تنها شلوارپوشانِ تهران بودیم وُ
تهران از سهجهت مسیر را اشتباه میرفت
ما تنها تا صبح مینشستیم و اجاق سرخ میکردیم
هرکدام تنهاییاش بَردوش
زانوبلند میرفت تهران
اینبار مثال زدم وُ
خوابم بُرد
صبحِ تماشا بود و پیشانیها سرعت میگرفتند
اگر جدار
فاصله میکرد
دیگر محیط نبود
ای صبحِ سنگِ تهران
تو را چگونه از جمع دزدیدند
ای راهبندانترینِ پیروزیها
صورتت چه گلایهها دارد از گِز گِز لای دندانِ بنفشهها و تیرهی پشتِ محبوبهها که یک پروانه خالکوب داشت
یکبار مثال خُشکید
روی فسادِ سیستماتیکِ مَفصَلها
یکبار زدم.