شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آن طرف همه چشم و دهن دریده شدند
از این طرف هم با قومِ کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگی ساده با هزار ولی
برای شرط بقا با هزار اگر طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با نسلِ بیپدر طرفیم
هنر میار و زبان آوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بی ذوقِ بیهنر طرفیم