شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رفتن حکم بود

رفتن حکم بود
در کنار عبوس‌ترین غروبی که می‌شناسم
و دل در رهین
در پای بست نیلوفرها
در ابزار قلب‌ من
هیچ طارمی را نمی‌بندد تا نبینمت
فشردگی با دلگیری من
حکمی که
می‌شود بست به داربست گلو
ریسمانی که بست نشستن را
می‌بندد
می‌گیرد
تا ناخوشی
تا دل ندادن به آداب لحظه‌ها
چه دلتنگم
در این غروب وحشی
 

ربابه قصابان

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

آن کُنجِ تنهای تنهایی

آن کُنجِ تنهای تنهایی

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

تنهایی

تنهایی

محمود بهرامی

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی