شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رفتن حکم بود

رفتن حکم بود
در کنار عبوس‌ترین غروبی که می‌شناسم
و دل در رهین
در پای بست نیلوفرها
در ابزار قلب‌ من
هیچ طارمی را نمی‌بندد تا نبینمت
فشردگی با دلگیری من
حکمی که
می‌شود بست به داربست گلو
ریسمانی که بست نشستن را
می‌بندد
می‌گیرد
تا ناخوشی
تا دل ندادن به آداب لحظه‌ها
چه دلتنگم
در این غروب وحشی
 

ربابه قصابان

شعرها

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

سه شعر از علی بیکی

سه شعر از علی بیکی

علی بیکی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

به صورت رشد‌نیافته

به صورت رشد‌نیافته

فرخنده حاجی زاده