شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رفتن حکم بود

رفتن حکم بود
در کنار عبوس‌ترین غروبی که می‌شناسم
و دل در رهین
در پای بست نیلوفرها
در ابزار قلب‌ من
هیچ طارمی را نمی‌بندد تا نبینمت
فشردگی با دلگیری من
حکمی که
می‌شود بست به داربست گلو
ریسمانی که بست نشستن را
می‌بندد
می‌گیرد
تا ناخوشی
تا دل ندادن به آداب لحظه‌ها
چه دلتنگم
در این غروب وحشی
 

ربابه قصابان

تک نگاری

خانه بر آب

خانه بر آب

یدالله شهرجو

آن کُنجِ تنهای تنهایی

آن کُنجِ تنهای تنهایی

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

تاریک/تاریکخانه‌ام

تاریک/تاریکخانه‌ام

پروین نگهداری

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

ویدئو