شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش، آرزو داشت من زن بگيرم
 مدتی با نداری بسازم، بعد یک وامِ مسكن بگيرم
چون به‌قولِ خودش خام بودم‌، قول دادم كنارش بمانم
اولش زيرِ آن سقفِ چوبی تا كمی بعد آهن بگيرم
كاش در قلکِ كودکی‌هام، سكه‌ها جنسشان كاغذی بود
تا كه یک بار هم روزِ مادر، جای جوراب دامن بگيرم
كاش در آينه گم نمی‌شد، بچگی‌های پيراهنم تا
جای اين‌قدر «ای كاش» فردا، نانِ صبحانه را من بگيرم
شايد امروز دير است اما، سال‌ها پيش‌تر قول دادم
آخرش انتقامِ تو را از، وصله و چرخ و سوزن بگيرم

شايد امروز دير است مادر! بی تو اين روزها... راستی كاش
آخرِ هفته يادم بماند، شيره و نان و روغن بگيرم!

عادل حیدری

تک نگاری

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

الماس

الماس

م. مؤید

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

به موازاتِ دریا

به موازاتِ دریا

راد قنبری

ویدئو

شعرخوانی سعید سلطانی

شعرخوانی سعید سلطانی

سعید سلطانی‌طارمی