شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

روشنک جهانی

ترسیده بودم 
از چشم‌هایم غده‌ای می‌چکید و تا دامنه‌های البرز
 گُل می‌کرد
ابرها پس می‌رفتند
من ایستاده بودم
و سیّال سکوت را در سینه‌ای که هیچ دردی نداشت
آرام‌آرام تکه‌تکه می‌کردم
و درد را در زانوان بی‌شمارش سوزن‌سوزن
می‌دوختم
ترسیده بودم
چیزی از درون چشمانم چنگ می‌انداخت
و گریبان حادثه‌ها را تا
حکومت مطلق بی‌اعتمادی
می‌درید
ترسیده بودی
چیزی از درونت به گریبان حادثه‌ها چنگ می‌انداخت
 و تو با ابرها دهن‌کجی می‌کردی
با قهقهه‌ای که سکسکه می‌شد
و پلک‌هایت می‌پرید
من سکسکه می کردم
و سر  برمی‌گرداندم از سنگینی قهقهه‌هایی که در شمالی‌ترین آواز دریا
از گوش‌هایم می‌آویخت
تو ترسیده بودی و می‌لرزیدی
من شاید مرده
نمرده بودم

روشنک جهانی

شعرها

پیشواز

پیشواز

محمد رضا روزبه

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی