خم بر لبهی اطلسی
پرچمها را چنگ میزنی
شهد در مزهی توست
چه وقتی صید چه وقتی صیاد
خم میشوی و صف میشوند
خم میشوی و تا
خم میشوی و سوار
خم شدن اما چیست؟
پیشنهاد است؟
رضایت است؟
پلیست معلق، موقت
یا سازشی پنهانکارانه
تا برخمی؟
لم بر لبهی ساحل
آنچه شناکنان دور میشود
ترانهی تلخی به لب دارد.
لمیده میاندیشی
اگر بیشتر خم شده بودم...
اگر اصلاً خم نشده بودم...
زمان میگذرد اما
میخمی و میخمانی
بر لبهی لبدار اطلسیها