شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شنیدم که
عشق مرده است... 

پس چرا باید نوشت؟! 
 وقتی سعادت من این است،
 صدای مرگش را نشنیده 
 هنوز برای حق‌آبه‌ی درختان فندق
 زنی را درود می‌فرستم

بر شانه‌ی خاک یله کرده‌ایم 
شراب بیضا بیاور در بزمِ ما 
که در چرانیدنِ طاووس 
حقیقتی بود که منصور ندید

این پیشه‌ی پدرم بود 
که زیر چشم 
به ابدیت آفتاب می‌خندم
به عشق که مرده است 
به یافتن سپیدار در جنگل فندق.

محمد انتظاری

تک نگاری

قربانی نبوغ

قربانی نبوغ

رضا حیرانی

شعرها

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

ویدئو