شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها


در قبرستان اعدامی‌ها
سکوت، سایه‌ی محض است
سنگ‌نبشته‌های نداشته بر دوش می‌کشند 
بی نوشته 
بی متن 
در سیاه‌چال زمان می‌گریند؛
ساق‌هایشان چهارپایه‌های لغزان است
و گردن‌هایشان تکه طناب‌های پوسیده
از تعصب 
از خشم
مقهور زندگی 
به رخداد خاطره‌های مؤخر قسم می‌خورند
بی‌ نگاهی 
بی پندار و بی پناه
سایه‌ها را به مهمانی خود می‌کِشند
و قِسمی از خورشید بر سفره می‌گذارند؛

در گورستان اعدامی‌ها، وهم هم قسم است با 
هفت آسمان بی ستاره‌ی موعود
مطرود
با اسلاف خود می‌وزند بر دیواره‌های پناه‌گرفته و نمور
و خیرات خون می‌دهند
با شرمی تاریک
در ظرف خرماها؛ 
و حلواهای بیات‌شده و سوخته هم می‌زنند.
در آرامستان اعدامی‌ها
آیینی نیست
آینه‌داران، بی رخی تمام
با تابوتی از موریانه‌های شک
با اذکار خود یکی‌یکی پیش می‌آیند
و اورادِ اوهام هر روزه را می‌خوانند
می‌توانید قسم بخورید که باید اعدام می‌شدیم؟! 

نفیسه قانیان

تک نگاری

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

شغل تمام وقت

شغل تمام وقت

بکتاش آبتین

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی