امشب خوابم را
عریان میکنم
با ترانهی ارغوانی این تاک
و صبح
با نخستین بوسهی آفتاب
میدوم
تا دریایی
که تو پهن کردهای
برای قایقی که تا زدهام در جیب
و پارویی که موجهای بلند را
شکسته مینویسد
روی خطوط آب
امشب میاندیشم
به ساحلی پر از چترهای رنگی
و پرواز روشن الفاظ
در شادیانههای تماشا
وقتی که گله گله ماهی
بر شانههای زخمی دریا
بوسه میشوند...