نوشتن درباره‌ی شعر کسی که ادعای شاعری نداشت، اما شعرهایش در حافظه‌ی زمان و بر زبان مردم است، کار نویسنده را دشوار می‌کند. و البته نوشتن درباره‌ی «شعرهای طنز» او که در برابر «نثرهای طنز» او کم تعداد و کمتر خوانده شده‌اند هم بر این دشواری می‌افزاید. هر چند همین شعرهای طنز او نیز بر زبان مردم جاری است.
شاید این هم از فراست دهخدا بوده است که شعرهای طنز را به زبان مردم نفرستاده. بلکه مستقیم روی زبان مردم نوشته و بارگذاری کرده است. همان‌جا که ضرب‌المثل‌ها از زبان مردم برمی‌آید، علی‌اکبر دهخدا، ایستاده بود و در مبدأ ضرب‌المثل را پروراند و تحویل مردم داد.
ضرب‌المثل‌های پرورانده و گسترانده شده که مخاطب با آن احساس آشنایی می‌کرد. ضرب‌المثل‌هایی که ذاتاً شوخی‌های حیکمانه‌اند.
ارسال‌المثل‌های پرتعداد شعر پارسی در طی چند سده در شعر دهخدا به «دریافت مثل» تبدیل شد. بیشتر شعرهای علی‌اکبر خان، به‌ویژه شعرهای طنزش، برگرفته از یکی از ضرب‌المثل‌های پارسی است.
چنان‌که محمد دبیرسیاقی در پانوشت اکثر اشعار او به توضیح «ضرب المثلی» آورده است. حتی آن شعر طنز را دبیرسیاقی از «امثال و حکم» به دیوان دهخدا آورده است. بعضی از اشعار را هم از «چرند و پرند» برداشته. در واقع نه در زمان حیات دهخدا، و نه پس از او کتابی مستقل به نام «شعرهای طنز دهخدا» منتشر نشده است. شعرهای طنز او کم تعداد است. دهخدا بیشتر به جریده‌نویسی و نثرنویسی شناخته شده است.
در صوراسرافیل «چرند و پرند» را به نثر می‌نوشت و گاه شعری و بیتی می‌آورد.
اما وقتی می‌سراید:
خاک به سرم، بچه به هوش اومده
بخواب ننه، یه سر و دو گوش اومده
می‌بینیم که شعرهای طنز او هم به همان قوتند که نثرهای مطبوعاتی‌اش.
علامه دهخدا در شعرهای طنزش، به‌جز استفاده از زبانزد (ضرب‌المثل)ها در زبان هم به سوی مردم متمایل شده است.
کسی که مؤلف دستگاه کلمات، یعنی لغتنامه است، دیوان حافظ، منوچهری، فرخی سیستانی و... را تصحیح کرده و ادیبی شناخته شده است، زبانی انتخاب می‌کند که زبان محاوره مردم است. 
او در شعرهای طنزش باب بده‌بستان را با مردم باز کرده است. چیزی می‌دهد و چیزی می‌ستاند. به زبان مردم شعر می‌گوید، اما از کلمه‌هایی استفاده می‌کند که باید به لغتنامه‌اش سر بزنید.
این علامه‌ی فقه و کلام و حکمت خوانده در شعرهای طنزش به نقد آن می‌پردازد که باید. نقد متظاهران دین، نقد جهل و خرافه، نقد سیاست و سیاست‌پیشگان. همه این‌ها را هم به صراحت می‌گوید. یک نمونه‌ی درخشان آن مخمس «آکبلای» است.
مردود خدا، رانده هر بنده، آکبلای
از دلقک معروف نماینده، آکبلای
با شوخی و با مسخره و خنده، آکبلای
نز مرده گذشتی و نه از زنده، آکبلای
هستی تو چه یک پهلو و یک‌دنده، آکبلای!
دهخدا در «امثال و حکم» زیر ضرب‌المثل «ان‌شاءالله گربه است» مثنوی با همین عنوان سروده و آورده است.
در واقع طنزهای او را باید تحت تأثیر دو جریان دسته‌بندی کرد. جریده‌نویسی و رشحات کتاب امثال و حکم.
طنزهای اولی بیشتر به آزادی‌خواهی، استبدادستیزی، خرافه‌پرستی و عقاید قشری پرداخته و البته همان‌طور که با مردم و فرهنگ‌شان بده بستان می‌کند، ابایی ندارد که صریح و مستقیم «نادانی»شان را یادآوری کند.
در بیت آغازین یک مثنوی، به مخاطبش می‌گوید:
با بهیمه فرق تو دانی به چیست؟
آن‌که او را از گذشته یاد نیست
لیک تو از یاد محنت‌های خویش
جامه‌ی جان خرقه داری، ریش ریش
[…]
در شعر فکاهه‌ای که به‌مناسبت سفر رابیندرانات تاگور شاعر و فیلسوف هندی به ایران سروده بود، از این‌که مردم در باغ نیستند چه کسی به ایران آمده، گلایه می‌کند:
جلوت ار در نیامد، خوب ملت / نباید بود از آنان دلگرانات
می‌آمد تولستوی ار بود زنده / به استقبال تو تا لنکرانات
در شعر طنز «دانم، دانم» که این را هم براساس ضرب‌المثل «یک خشت خام هم بگذار درش» سروده، با یک خشت خام از خجالت نادان‌های دانانما درآمده است.
نکته‌ی دیگر درباره‌ی دهخدا پاکیزگی زبان اوست. با همه‌ی صراحت و تیغ تیز نقد که به دست دارد، و با همه‌ی پلشتی‌های سیاسی و اجتماعی که او در شعرهای طنز و ناطنزش از آن‌ها می‌سراید و در‌حالی‌که شاعری مثل ایرج‌میرزا در همان‌ سال‌ها شعرهایی می‌سرود که بعدها به تیغ تیز سانسور و عدم اجازه انتشار محکوم شد، اما دهخدا از این‌که حتی به ناخواسته کلمه‌ای قبیح به شعرش بیاید، پرهیز می‌کرد.
طنزهای دسته‌ی دوم اما از مسائل روزمره فاصله می‌گیرد. از سیاست و روزمرگی. چنان‌که خود او هم بعد از جنگ جهانی دوم و بازگشتش به تهران کارهای رسمی و سیاسی را کنار گذاشت و به تألیف امثال و حکم و لغتنامه پرداخت.
اما در رشحات «امثال و حکم» با زبان داستان بیشتر به اخلاقیات پرداخته است. 
طنزهای سیاسی علامه را بیشتر باید در همان نثرهای او جست‌وجو کرد.
دهخدا هر چند که مضامین تازه در آثارش آورد و در شکل و زبان شعر هم کوشید قدمی به سوی تازگی بردارد، اما همچنان میراث‌دار ادبیات کهن ایران است و شعر پارسی شعر حکمت و پند و اندرز و فلسفه و عشق بوده است. طنزهای سیاسی‌اش را به کاسه نثری می‌ریزد که در جراید سبک‌تر و چالاک‌تر هم شده بود و می‌شد به وقایع و حوادث روزگار اشاره کرد.
او گفته بود «گاهی تفنن را شعری ساخته‌ام»
دکتر دبیرسیاقی در مقدمه دیوان دهخدا نوشته «تفنن» معنی «گونه‌گون» می‌دهد. اما اگر از دریچه نگاه طنزگوی دهخدا به کوه بزرگ آثارش بنگریم، شاید شعرهای طنزش در برابر تصحیح دیوان‌ها و لغتنامه و امثال و حکم، تفنن جلوه کند. هر چند که سروده باشد:
چند «زر زر کشد» شنیدی؟ هین!
خیز و «خر خر کشد» به چشم ببین!  
 

کم طنز سروده چون دُر!

نوشتن درباره‌ی شعر کسی که ادعای شاعری نداشت، اما شعرهایش در حافظه‌ی زمان و بر زبان مردم است، کار نویسنده را دشوار می‌کند. و البته نوشتن درباره‌ی «شعرهای طنز» او که در برابر «نثرهای طنز» او کم تعداد و کمتر خوانده شده‌اند هم بر این دشواری می‌افزاید. هر چند همین شعرهای طنز او نیز بر زبان مردم جاری است.
شاید این هم از فراست دهخدا بوده است که شعرهای طنز را به زبان مردم نفرستاده. بلکه مستقیم روی زبان مردم نوشته و بارگذاری کرده است. همان‌جا که ضرب‌المثل‌ها از زبان مردم برمی‌آید، علی‌اکبر دهخدا، ایستاده بود و در مبدأ ضرب‌المثل را پروراند و تحویل مردم داد.
ضرب‌المثل‌های پرورانده و گسترانده شده که مخاطب با آن احساس آشنایی می‌کرد. ضرب‌المثل‌هایی که ذاتاً شوخی‌های حیکمانه‌اند.
ارسال‌المثل‌های پرتعداد شعر پارسی در طی چند سده در شعر دهخدا به «دریافت مثل» تبدیل شد. بیشتر شعرهای علی‌اکبر خان، به‌ویژه شعرهای طنزش، برگرفته از یکی از ضرب‌المثل‌های پارسی است.
چنان‌که محمد دبیرسیاقی در پانوشت اکثر اشعار او به توضیح «ضرب المثلی» آورده است. حتی آن شعر طنز را دبیرسیاقی از «امثال و حکم» به دیوان دهخدا آورده است. بعضی از اشعار را هم از «چرند و پرند» برداشته. در واقع نه در زمان حیات دهخدا، و نه پس از او کتابی مستقل به نام «شعرهای طنز دهخدا» منتشر نشده است. شعرهای طنز او کم تعداد است. دهخدا بیشتر به جریده‌نویسی و نثرنویسی شناخته شده است.
در صوراسرافیل «چرند و پرند» را به نثر می‌نوشت و گاه شعری و بیتی می‌آورد.
اما وقتی می‌سراید:
خاک به سرم، بچه به هوش اومده
بخواب ننه، یه سر و دو گوش اومده
می‌بینیم که شعرهای طنز او هم به همان قوتند که نثرهای مطبوعاتی‌اش.
علامه دهخدا در شعرهای طنزش، به‌جز استفاده از زبانزد (ضرب‌المثل)ها در زبان هم به سوی مردم متمایل شده است.
کسی که مؤلف دستگاه کلمات، یعنی لغتنامه است، دیوان حافظ، منوچهری، فرخی سیستانی و... را تصحیح کرده و ادیبی شناخته شده است، زبانی انتخاب می‌کند که زبان محاوره مردم است. 
او در شعرهای طنزش باب بده‌بستان را با مردم باز کرده است. چیزی می‌دهد و چیزی می‌ستاند. به زبان مردم شعر می‌گوید، اما از کلمه‌هایی استفاده می‌کند که باید به لغتنامه‌اش سر بزنید.
این علامه‌ی فقه و کلام و حکمت خوانده در شعرهای طنزش به نقد آن می‌پردازد که باید. نقد متظاهران دین، نقد جهل و خرافه، نقد سیاست و سیاست‌پیشگان. همه این‌ها را هم به صراحت می‌گوید. یک نمونه‌ی درخشان آن مخمس «آکبلای» است.
مردود خدا، رانده هر بنده، آکبلای
از دلقک معروف نماینده، آکبلای
با شوخی و با مسخره و خنده، آکبلای
نز مرده گذشتی و نه از زنده، آکبلای
هستی تو چه یک پهلو و یک‌دنده، آکبلای!
دهخدا در «امثال و حکم» زیر ضرب‌المثل «ان‌شاءالله گربه است» مثنوی با همین عنوان سروده و آورده است.
در واقع طنزهای او را باید تحت تأثیر دو جریان دسته‌بندی کرد. جریده‌نویسی و رشحات کتاب امثال و حکم.
طنزهای اولی بیشتر به آزادی‌خواهی، استبدادستیزی، خرافه‌پرستی و عقاید قشری پرداخته و البته همان‌طور که با مردم و فرهنگ‌شان بده بستان می‌کند، ابایی ندارد که صریح و مستقیم «نادانی»شان را یادآوری کند.
در بیت آغازین یک مثنوی، به مخاطبش می‌گوید:
با بهیمه فرق تو دانی به چیست؟
آن‌که او را از گذشته یاد نیست
لیک تو از یاد محنت‌های خویش
جامه‌ی جان خرقه داری، ریش ریش
[…]
در شعر فکاهه‌ای که به‌مناسبت سفر رابیندرانات تاگور شاعر و فیلسوف هندی به ایران سروده بود، از این‌که مردم در باغ نیستند چه کسی به ایران آمده، گلایه می‌کند:
جلوت ار در نیامد، خوب ملت / نباید بود از آنان دلگرانات
می‌آمد تولستوی ار بود زنده / به استقبال تو تا لنکرانات
در شعر طنز «دانم، دانم» که این را هم براساس ضرب‌المثل «یک خشت خام هم بگذار درش» سروده، با یک خشت خام از خجالت نادان‌های دانانما درآمده است.
نکته‌ی دیگر درباره‌ی دهخدا پاکیزگی زبان اوست. با همه‌ی صراحت و تیغ تیز نقد که به دست دارد، و با همه‌ی پلشتی‌های سیاسی و اجتماعی که او در شعرهای طنز و ناطنزش از آن‌ها می‌سراید و در‌حالی‌که شاعری مثل ایرج‌میرزا در همان‌ سال‌ها شعرهایی می‌سرود که بعدها به تیغ تیز سانسور و عدم اجازه انتشار محکوم شد، اما دهخدا از این‌که حتی به ناخواسته کلمه‌ای قبیح به شعرش بیاید، پرهیز می‌کرد.
طنزهای دسته‌ی دوم اما از مسائل روزمره فاصله می‌گیرد. از سیاست و روزمرگی. چنان‌که خود او هم بعد از جنگ جهانی دوم و بازگشتش به تهران کارهای رسمی و سیاسی را کنار گذاشت و به تألیف امثال و حکم و لغتنامه پرداخت.
اما در رشحات «امثال و حکم» با زبان داستان بیشتر به اخلاقیات پرداخته است. 
طنزهای سیاسی علامه را بیشتر باید در همان نثرهای او جست‌وجو کرد.
دهخدا هر چند که مضامین تازه در آثارش آورد و در شکل و زبان شعر هم کوشید قدمی به سوی تازگی بردارد، اما همچنان میراث‌دار ادبیات کهن ایران است و شعر پارسی شعر حکمت و پند و اندرز و فلسفه و عشق بوده است. طنزهای سیاسی‌اش را به کاسه نثری می‌ریزد که در جراید سبک‌تر و چالاک‌تر هم شده بود و می‌شد به وقایع و حوادث روزگار اشاره کرد.
او گفته بود «گاهی تفنن را شعری ساخته‌ام»
دکتر دبیرسیاقی در مقدمه دیوان دهخدا نوشته «تفنن» معنی «گونه‌گون» می‌دهد. اما اگر از دریچه نگاه طنزگوی دهخدا به کوه بزرگ آثارش بنگریم، شاید شعرهای طنزش در برابر تصحیح دیوان‌ها و لغتنامه و امثال و حکم، تفنن جلوه کند. هر چند که سروده باشد:
چند «زر زر کشد» شنیدی؟ هین!
خیز و «خر خر کشد» به چشم ببین!  
 

تک نگاری

شعرها

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان

مجید عزیزی

کولی

کولی

مهشید رستمی

در این‌جا گرد آمدیم

در این‌جا گرد آمدیم

فائزه امانی فرد