شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ای دوریِ نزدیک

با من روبه‌رو بنشین
عریان
چون درختانِ آزادِ زمستانی
بی تن‌پوشِ خرد و ریزِ خاطراتِ بهار
بی عطشِ تابستانیِ گونه‌ها
بی تکانه‌هایِ بادهای پاییزی

با من روبه‌رو بنشین
در لمسِ دست‌ها 
دست
دستی جست‌وجوگر و جسور
و خیرگی چشم‌ها
چشم
چشمی نمناک از دلتنگی

با من روبه‌رو بنشین
رخ به رخ
و بگذار تا مرور شویم
بی خُنیای زمان
بی فکر آن که مرگ
از کدام سو خواهد آمد

با من روبه‌رو بنشین
ای مرا بسنده از هرچه خیال
مرا رؤیایی‌ست
که هزار سال نوری‌ست با من است

با من روبه‌رو بنشین
ای دوریِ نزدیک.
 

هادی میرزانژاد موحد

تک نگاری

شعرها

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس