مشیت علایی: نمی‌توان به هنرمندان از گل‌ نازک‌تر گفت


 مشیت علایی: نمی‌توان به هنرمندان از گل‌ نازک‌تر گفت

مشیت علایی با بیان این‌که ادبیات در دوره بحران به سر می‌برد و کیفیت آثار به شدت نازل شده، می‌گوید: نقد ادبی ما وضعیت پیچیده‌ای دارد؛ از طرفی آثار ادبی در حدی نیست که منتقد رغبت کند سراغ‌شان برود و از طرف دیگر بستر کلی جامعه ما برای نقد آماده نیست و نمی‌توان به‌ هنرمندان از گل نازک‌تر گفت.

این مترجم و منتقد ادبی در گفت‌وگو با ایسنا، درباره  نقد ادبی و جایگاه آن در ادبیات ما اظهار کرد: طبیعتا نقد ادبی جایگاه مهمی در شکل‌ دادن به جریان‌های ادبی و استعدادهای هنرمندان دارد، منتها نقد ادبی نیازمند یک چهارچوب نظری است و اگر منتقد قبول نداشته باشد که نقد باید چهارچوب فلسفی، روان‌شناختی و ایدئولوژیک داشته باشد می‌شود نقد امپرسیونیستی. نقد امپرسیونیستی می‌گوید خوب است با بد است، قشنگ است یا زشت؛ در واقع منتقد در این نوع نقد ذهنیات و ذوقیات خود را رعایت می‌کند. اگر از چیزی خوشش بیاید به‌به می‌کند و اگر خوشش نیاید به‌به نمی‌کند. منتقد، خوب و بد را وابسته به ذوق و سلیقه خود می‌داند تا چهارچوب نظری. چهارچوب نظری یعنی این‌که  منتقد باید دید فلسفی، جامعه‌شناختی، روان‌شناسی، روان‌کاوی، تاریخی، مارکسیستی یا حداقل فرمالیستی داشته باشد.

او با بیان این‌که چهارچوب‌های نظری جایگاهی در میان منتقدان ندارند، افزود: نقد ما هنوز ادامه نقدهای سلیقه‌ای، ذوقی و امپرسیونیستی است. البته برای این‌که بی‌انصافی نشود در ۱۰-۲۰ سال‌ اخیر روی نظریه ادبی به شکل ترجمه زیاد کار شده است اما فقط نظریه ادبی مدنظر بوده تا نقد. وقتی نظریه شکل می‌گیرد به خاطر پایین‌ بودن کیفیت آثار ادبی است، در غرب هم هین‌طور است. حجم بالای نظریه ادبی نشان می‌دهد که آثار هنری - به معنای وسیع - سطح‌شان نازل شده است. این مسئله در ادبیات ما هم دیده می‌شود، مخصوصا شعر. داستان هم چندان وضع بهتری ندارد بخصوص با این اتفاقاتی که با شکل‌گیری پست‌مدرنیته در این‌جا شروع شده و هنوز هم ادامه دارد.

علایی خاطرنشان کرد: وضع دلچسبی برای ادبیات‌مان نمی‌بینم و به نظرم دارد دوره‌ای از بحران را  از سر می‌گذارد. کیفیت آثار به شدت نازل شده در نتیجه منتقدان سراغ آن نمی‌روند. در این زمان‌ها بیشتر به نظریه رو می‌آورند.

او در ادامه تأکید کرد: نقد ادبی باید در شکل دادن به جریان‌های ادبی و پروش استعدادها موثر باشد و  مسائل دیگر مرتبط به ادبیات را هم تقویت کند، منظورم جریان‌های اجتماعی و سیاسی است. همچنین نقد ادبی می‌تواند در شکل دادن به سلیقه مردم تأثیر داشته باشد. معمولا دولت‌ها سعی می‌کنند سلیقه مردم را به سمت بسیار نازل بکشانند اما یکی از کارهای منتقدان این است که مردم را از این زوال سلیقه و تباهی که دچارش می‌شوند، نجات بدهند.

این منتقد ادبی همچنین درباره تربیت منتقد ادبی در دانشگاه‌ها اظهار کرد: من اعتقادی به این بخش (نقد دانشگاهی) ندارم. در غرب هم همین‌طور است. نقد دانشگاهی یا آکادمیک وضع اسف‌باری دارد و نمی‌توان آن را نقد تلقی کرد زیرا نقدی فوق‌العاده محافظه‌کار، ترسو و گذشته‌گرا است و اصلا نقد حساب نمی‌شود؛ البته جز چهره‌هایی که وجود دارند. نقد دانشگاهی اصلا نقد نیست زیرا مبتنی بر هیچ نظریه‌ای نیست و نظریه‌ای را قبول ندارد. باید غزل خداحافظی نقد دانشگاهی را خواند، زیرا خیلی وقت است که کاری نکرده است. البته در زمینه ادبیات هم کاری نکرده است. چند ادیب دانشگاهی داریم؟ منظورم شاعر یا رمان‌نویس تراز اول است. تقریبا هیچی.

مشیت علایی با بیان این‌که نقد ادبی به بستر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی نیاز دارد، گفت: پیدایش نقد و نظریه ادبی در یک فضای  دموکراتیک صورت می‌گیرد اما حتی نویسنده‌های ما مایل نیستند که نقد شوند. من دو سه‌ تا از دوستان خود را به خاطر نقدهایی که  نوشتم از دست دادم و همه‌شان شاعران و نویسنده‌های مطرحی هستند. یعنی فضای کلی حاکم بر جامعه ما فضایی نیست که نقد طلب کند و اگر هم می‌طلبد همان تعریف و به‌به و چه‌چه است که نقد نیستند و اگر نقدی هم باشد قبول ندارند.

او تأکید کرد: وضع نقد ادبی ما به خاطر استمرار یک فرهنگ غیردموکراتیک وضع پیچیده‌ای است، حتی قشر روشنفکر ما هم از آن تبعیت نمی‌کند و نقد را نمی‌پذیرد و نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد. از طرفی هم نقد در فضا شکل می‌گیرد؛ در غرب نقد روان‌کاوی داریم چون جریان روان‌کاوی در آن‌جا شکل گرفته یا نقد جامعه‌شناسی داریم زیرا بهترین جامعه‌شناسان در غرب بوده‌اند. یعنی اگر در غرب نظریه‌ای وجود دارد، بسترش را از قبل فراهم کرده‌اند و نقد از میان آن‌ها بیرون آمده، اما این‌جا چنین چیزی وجود ندارد. ما چند روان‌شناس یا روان‌کاو و فیلسوف داریم؟ اگر هم باشد وارداتی است و از آن‌ور آمده است.

این مترجم اظهار کرد: البته نباید ناامید بود، اما واقعیت‌ را هم نمی‌شود نادیده گرفت. چیزهایی از غرب وارد شده و بیشتر از زمان رضا براهنی و احسان‌ طبری است که بی‌اثر هم نبوده‌اند. نقد ادبی چنین وضعی دارد که از طرفی وابسته به بستر کلی جامعه است و از طرفی  هم وابسته به آثار هنری است که در شرایط فعلی هیچ‌کدام‌شان را نداریم. نه آثار ادبی ما در حدی است که منتقد رغبت کند  سراغ‌شان برود و نه جامعه ما آمادگی دارد. به هنرمندان هم از گل نازک‌تر نمی‌توان گفت.

منبع : ایسنا

1398/7/10