اصابتِ صدا بر
عریانیِ کلمه
رفتارِ سطر را دیگرگونه میکند
پس این واگویه را بلندتر بخوان
که وقتِ سرودن
شب به اشیاء سرایت کرده بود و
ماه را نگاه میکردند سایهها
در انتظار مرگ خویش
و کسی نبود تا
شدّت فاجعه را
از روی سینههای غبارنشسته بلند کند
در قفس ماندنِ سینه
به صدا اسارت میدهد
و واژهها را در چارچوب میکوبد
تا زبان
بریده
بریده
واژهواژه
واژههای در خون غلتیده.
ای کبود!
قسم به انقباض
به عفونتِ لاله در دهان
که حرفها در فک پوسیده است
و بسته است
دری که از شکافِ آن
چارسوی دایره را
به نظاره نشستیم.