شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از چای دم کشیده‌ی عزلت که بگذرم

از چای دم کشیده‌ی عزلت که بگذرم
خود را به قله‌های مه‌آلود می‌برم
می‌خواهم از سکوت لبالب که ناگهان
از خواب لحظه‌های مه‌آلود می‌پرم
باید رها شوم نه از این روزهای تلخ
از چارتاق خسته و تاریک پیکرم
ته می‌کشد مثل من و روزهای من
پک‌های گُر گرفته‌ی قلیان مادرم
از روی بند یاد تو را جمع می‌کنم
باران گرفته در شب تاریک بندرم
تا رخت‌های حوصله‌ام را اتو کنم
از یاد برده‌ام که به یادت بیاورم
ای مرغ عشق خسته‌ی بی‌آشیان نمیر!
فردا برای بی‌کسی‌ات جفت می‌خرم

مهتاب بازوند

تک نگاری

شعرها

آلما

آلما

صدرا یوسف زاده

از تو نه

از تو نه

محمود معتقدی

دنیا

دنیا

علی باباچاهی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس