شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

جای امن

گفتم
     برایم درختی نقاشی کن
     درختی که بر بلندترین شاخه‌اش 
     عقابی دارد لانه می‌سازد
     برای شاعران
خندید و گفت 
     من که نقاش نیستم
     مثل خدا 
     و مثل تو 
     شاعر

به یاد اولین ماشین پدرم افتادم 
داشبورد را باز کردم 
تکه کاغذی که در کودکی
لای فاکتورهای پدر قایم کرده بودم
هنوز آن‌جا بود
سپید 
مثل قدیمی‌ترین نقاشی خدا 
و زیبا 
مثل غم‌انگیزترین شعر یک شاعر

     تکه کاغذی را که از صبح در جیب بغلم گذاشته بودم بیرون آوردم، تا زدم و لای فاکتورهای آغشته به گریسِ پدرم، در داشبورد ماشین قایم کردم.
     دوست نداشتم شعری را که هنوز ننوشته‌ام، کسی بخواند. پدرم فرق می‌کرد. او از همه‌ی رازهایم آگاه بود.

واهه آرمن

تک نگاری

شعرها

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی

مدیترانه یئل‌ـ‌لری

مدیترانه یئل‌ـ‌لری

مهدی آقازاده

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی