کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۴۸، امیدیه، ساکن تهران.

مجموعه های منتشرشده: «از من چقدر شبیه تو»، «بیا به دمشق سفر کنیم»

از کلماتم وقت افتادن بر خاک عبور می کرد

از کلماتم وقت افتادن بر خاک عبور می کرد
احتمالاً نشانی از بازوبند هیچ کس نداشت
ساده / با شلواری از کتان کهنه
و ردی از خون که در طول هزاره‌های متمادی
می‌کشیده است تا امروز
رقم می‌خورد روی ورق‌های تقویم
و ساده  / تنها، هیچ نشانه‌ای نداشت
نه قرمز، نه تیک‌خورده، نه عنوانش با فونتی درشت 
از مرزهای تن گذشته بود فلزی سرد
سردی از فلز بر ورق‌های تقویم
گفتی معجزه چیزی‌ست که شکل زندگی را 
از غایت تقدیر جدا کند
به روز دیگری موکول کند
در جهاتی با شرایع تازه
باید هزینه شود بر نقصان تا شکلی از جهانی تازه
شریک شدن در حادثه
خون می‌خواهد با دنده‌هایی که بر رد شکسته‌اش
درد زوزه می‌کشد
و بر رد قلب، انجماد لخته
یا بر جمجمه مغاکی گشوده
در جمجمه‌ات چه می‌گذشت وقتی فریاد می‌زدی 
با دستی که نه بیرقی بر کف، نه سلاح
نه حتی مشتی گره‌کرده بودی
بوی بنزین پیچیده بود  
و خواب از سر شهر چون گدازه‌های محتوم
پریده بود
ما جنازه‌های تو را تکثیر شده یافتیم
از ابتدای تهاجم تا انتهای روز
تنها دویده بودیم
با بوی خاک که می‌کشید تا امروز
و گفتی روزی برای تن‌دادن به آخر مرگ
باید زندگی را به تمامی کرد
زندگی کرد
در شکلی از به‌تمامی چیزی‌ست که زندگی نمی‌کنند
نکردند / و مرگ از اندازه به رد شد
تا جنازه‌ها را تحویل دهند، خواب‌های دیگری می‌بینیم
مثل مغاکی که بر جمجمه‌ات گشوده 
چشم‌های بیداران است گشوده بر تاریکی این روزها
کمانه کن / و دوباره از مشرق با شعاعی که تابیده بر جوانی اندام‌های پرکارت
ورق بزن تقویم هزار و سیصد و چند‌پاره را
هنوز تو را ها را به خاک نسپرده‌ایم
و شمعی بر اول قبور رفتگان این کوچه‌ها 
نیفروخته ایم
از هیچ مرده ای یادی نکرده‌ایم
چرا که نام رفتگان ما برمی گردد 
بر مغاک جمجمه ها همچون کبوتری تشنه سجعی
 بی‌محابا می‌خواند
ای کاش مرده بودم
تا زندگی را به تمامی 
یا مرده ای کنار زندگان بودم تا از یاد نبرم
سبکسر شده‌ام
و خاکی / و این لباس‌ها اندازه‌ی تنم نیست
برهنه می‌شوم
و بر کبوتری بر مغاکی از جمجمه‌ات بوسه می‌زنم
مرا با خودت ببر
هیاهویی در من است، صوری که رستاخیز کند
این لحظه‌ها اصلاً تراژدی نبود
در اصل نوعی درام ظالمانه بود
با سلاح و سیاستی که از جوانبی معلوم
تنها کشتگان ما 
و فریادهای ما
و صدای رفتگان ماست که آرای دیگری دارند
 

کبوتر ارشدی