خورشيدهاي عجول در آبهاي كويري
آخرين قافلهها را ترسيم ميكنند
خو ميگيرم به جغرافيايِ ملول
هجوم حبابهاي مبهم
با دو دست بيناخن
جايي براي ترديد ندارد
حالا بيابان را سر ميكشم در ميدانهاي شهر و
نگاهي به كوه ميكنم
جرعه
جرعه
سبز
در فاصلههاي لبهام خيس ميشود.