شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بنشین کنار حوصله
و گوش کن به آوار مداوم رنگ
که از نگاه من جاری است
سکوتِ...

صبح
در دهان تو زندانی است
چیزی بگو!

در گردش چند‌باره‌ی زمین به دور خود
تو را دیدم؟

تنها چشمان تو را به...

تک نگاری

شعرها

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

 ساکن یک جهان آواره

ساکن یک جهان آواره

فاطمه شمس

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی