بریده در هیجان نامحدود پا
بریدهتر موهایی بود
که لای انگشتانم خاموش شدند.
حالا تو ادامهای هستی برای خودت
قصهای برای من
و دانههایی برای پرندگان شاید.
حل میشوی
در مجهولات بینهایت یک خواب
کسی که تو را به لبهایش قول داده بود
توبه می کند/ توبه...
درختانی از هزارههای دور
زبان باز می کنند/ برکنارههای پیراهنت
که تو
دشتی از مادیانهای وحشی بودی از اول
و چقدر صدای رقص میآید
از رنگهایی، که به لبهای تو خو گرفتهاند.
ناخنهایم را حنا بزن
پوستم را آب بکش
باید سطرهای فراوانی را خط بزنم
حالا که روی طناب رخت
مادرانگیات
بهطرزی عجیب شکل گرفته است.