فضای ذهنم را بههم ریختهاند
کتابهای پارهپاره
دیوارهای تیرخورده
مردهای مثلهشده
نکند تو را بگیرند
از کنج خاطرات من
و اعتراف کنی به لحظههایی که هیچکس نمیداند
قبل و بعد و وسط اخبار سراسری
نکند بیایی حرفهای تازه بگویی
با زبانی که میگیرد همه را
از کتابها و دیوارها و مردهایی بگویی
که شاهد پیوندمان بودند
و چند شب است انگار
دارند با قمه به در میکوبند