از آخرین باری که در رفتی
از آخرین باری که ترسیدی
از آخرین باری که علت رو
حتا از اون عابر نپرسیدی
چن پاکت سیگار تهرفته؟
چن روز با گریهی بد مصب؟
چن سایهی کشدارو هی کشتی
توی چراغْ خواب غمت هر شب
فک میکنی کوچه یه نامرده
دست تموم آدما دشنهس
از همهچی میترسی و بازم
فکرت به خون کوچهها تشنهس
هر جای خلوت دیگه مسمومه
چشمای ماشینا چقد هیزه
توی پیادهرو نمیشه رفت
آخه شلوغی جای هر چیزه
هر روز درگیری با این لبها
هر روز درگیری با اندامت
قیچی لباساتو یهجا خورد و
موهایی که گفتی:
_ نمیخوامت!
سلول به سلول تو خودت مردی
گریه به گریه شب به شب پرپر
سانسور کنی بازم همون میشه
بازم میگن دسخورده این دختر!