شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بهانه‌ی طوفان

بهانه‌ی طوفان
خرابی این شیشه‌ی مست است
هنگام که مس خاک می‌پوشد
تا فلس‌های جاودانگی 
در تن رعد روایتی تازه شود

تمرد سیل
خواهش آب بود
که در خاطر دشت به ساقه‌ی مه می‌پیچید
و کوه‌های مرمر 
با جنین «ابولهول»ی در دل
لال ایستاده‌اند
و خواب طوفان را به پژواک می‌درند.
 

معصومه احمدی

شعرها

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

ویدئو