شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این فیلم گریه‌دار را هی می‌زنم عقب

این فیلم گریه‌دار را هی می‌زنم عقب
تسلیم می‌شوم به تو در انتهای شب
وقت اطاعت است و فقط گوش می‌کنم
زل می‌زنم به سقف و فراموش می‌کنم
زل می‌زنم به سقف ورم کرده‌ی اتاق
خالی شده‌ست این بدن از هر چه اشتیاق
پاشیده‌ام به روی شبِ بی‌قرار تو
افتاده نعش زخمی من در کنار تو
از تو نگاه می‌کنم این عمقِ چاه را
تکرار می‌کنم تو و این اشتباه را
دلسرد و دل‌گرفته شبیه کلافه‌ها
هی زار می‌زنم به تن این ملافه‌ها!
من هر چقدر گریه کنم باز هم کم است!
هی فکر می‌کنم که مگر چند سالم است؟

فاطمه رضوی

شعرها

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

به دور جای دوشیزه‌ی روشنی

محمود جعفری دهقی

تاریکی اشاره می کند: «تو»

تاریکی اشاره می کند: «تو»

نادره جلادت

الماس

الماس

م. مؤید