شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سو به سایه‌ها

1
چهل شب بود که باران
خانه نرفته 
تصویر ماه
 در هزار چاله شکسته بود
سایه‌ای با لباس‌های خیس
دنبال صاحبش می‌گشت

۲
سایه‌ام را رها کردم
برود
بمیرد
هر کجا که دلش خواست

شب‌ها پشیمان برمی‌گشت
و تنهاییم را به دوش می‌کشید

۳
تنها چند قاب عکس
پنجره‌‌ی  نیمه‌باز 
و گلدان سبز سرخس
 دیدند
که سایه برای همیشه
بر زمین افتاد
۴
سایه‌ام به دوردست‌ها روان است
آن‌جا که نورهای واقعیت
شکست می‌خورند
و باد رازی نمی‌داند
 حکومت تاریکی‌ست
آن‌جا که خیال آواز می‌خواند
و کبوتران از قبر بیرون می‌زنند
آن‌جا که سایه‌ات ترک گفته تنهاییت را
«زیرا که برای ابد مرده‌ای»

پویان جمال کاظمی

شعرها

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

شاهنده سبحانی