کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۶۲ٰ، مهاباد، ساکن تهران.

مجموعه‌های منتشر شده:

"فیلمنامه ای که نخواندیم"

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره


هر بار که صبح ، از منافذ ما درون می خزد
به انحای مختلف ، 
سعی می کنیم با روز در تماس باشیم
با بی میلی ، 
شب را از پوست مان می کَنیم
سیل را در مسیر خوابِ دیشب مان می اندازیم
شب را 
زیر دوش می شوریم
هوش ِ معمولی مان را چند بار صدا می زنیم
اقلامِ خُردِ آگاهی های دسته چندمِ لازم را بیدار می کنیم
شب را 
به لحاف مان می مالیم
رد مورچه ها از خواب ِ آخری مان بر گلریزه های بالشت خود را می نمایانند
بر علیه توطئه ی در پیش ، چند سوال و جوابِ مفرد را آماده می کنیم
شب را _ از مجاری ممکن _ با مراسمی خاص 
دوباره به خانه ی مان راه می دهیم
لختی با نماینده گانِ بلافصلِ تاریکی در خانه این جا و آن جا می دویم
تا بالاخره با دست تکان دادن برای اهالی ِ جا مانده بیرون برویم 
با پوستینی از شب 
که بر اندام های روزمره ی مان می کشیم
به عابران سلام می دهیم
با نگاهی در شب آغشته شده
به مسافران شهر تکان بیشتری منتقل می کنیم
با شانه هایی که دوده ی شب بر آن نشسته
به راننده های شرکت واحد اخم می کنیم
به آنها شب ِ بیشتری را تعارف می کنیم
به کارمندان دون پایه فحش های لالی می رسانیم
با شبی که بر لبان مان می خندد
در خبرها ، از تیتر کارگران معدن می پریم
با این اطمینان که سرتاسر آن اعماق در شبنامه های دولتمردان خفه شده است
در سایت ها از فونت درشت انقلاب های مردمی حمایت می کنیم
به خاطر خطری که ملموس نیست
و عصر ها از تماس دوباره با شب مسروری م
از مماس شدن با مدار ِ سترونِ لهیده گی
خزیدن در حرف های همدیگر ، پناه آوردن به صفحات ِ چند اینچیِ اخته گی
کنار آمدن با مزخرفات ِ قابل عرضه در محافل رسمی

شب ها دوباره قبای شب را از تن ِ روز در می آوریم
و با خیالی آسوده تکه های زمختش را در منافذ پوست مان جای می دهیم
با دقتی مضاعف ، دانه های بی شکلِ شب را بر اندام ِ روزمره ی مان می چینیم
و از شبی چنین خسته و وَیل ، هراسی اسطوره ای را برای هم در پیام ها باز می نویسیم
و همه با مُقدَّری خوف و با خیره شدن در پوستِ زخمی آرزوهای مان می خوابیم

البته قبل از اینکه خواب مان ببرد _ و تا یادم نرفته _ باید بگویم
شب 
اینجا نه استعاره ، نه مجاز ، نه نشانه ای بود که جای نشانه ای دیگر بنشیند
شب نه جای کسی را گرفته ، نه اسمِ دومِ چیزی را
نه به جای غیر خود حرف می زند ، 
نه نقش زبانی دیگر یا لحنی دیگر را به عهده نگرفته ، نه
شب به تمامی شب است
شب ، حتی بی واهمه یا ذره ای تردید ، همه ی ماست
شبی سرتاسری _ آری شب _ «هست شب 

سردار شمس‌آوری