ره تاریخ را ضحاکها هموارتر کردند
زبان تند شاهان را کمی پروارتر کردند
خیانت همچنان از ما خودیها پاچه میگیرد
سگان گلّه را بر ضد چوپان هارتر کردند
چنان عطارها در شیشه کرده خون عاشق را
که فکر عشق را از ذهنمان فرّارتر کردند
صدای سکه را داروغهها همواره میفهمند
به خیاطان سپرده جیب را جادارتر کردند
در این بازار، زرگرها نزاعی تازه رو کردند
که در میدان، شعاع دید ما را تارتر کردند
نقاب آنقدر آوردند و ما خواهان، که تشخیصِ
خود از ابلیس و از قدیس را دشوارتر کردند
به یاران گفتم از غار درون باید به غیرت رفت
ولی در پاسخم خمیازه را کشدارتر کردند.