شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چندهزار و هشت مرد سیاه

چندهزار و هشت مرد سیاه
با چشم‌های خالی
استخوان گرفته‌اند به آسمان
چندهزار و هشت زن
دامن سپرده‌اند به بلوط‌های وحشی
آتش گرفته‌اند.
ما جداییم از حساب دود و بیابان
و این‌که سلیمه خوب می‌رقصید جداست از ما
حرفی از بلوط و کودکانمان نیست
تنها کمی خون برای هر استخوان
و کمی خورشید برای هر شب
که بلولیم و برقصیم و ناله کنیم
با چشم‌هایی که نذر آسمان کرده‌ایم.
 

سینا ستوده

شعرها

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله