علی مظاهری
شعرها
صوت ها
ویدئوها
کتاب ها
دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشهی شریانم
از هر طرف نگاه...
قدمت را بزن، نمی فهمند
در دلت هرچه هست آشوب است
نگرانی؟ گرفته ای؟ خب باش!
...
من چندمین قربانیِ این نسل غمگینم؟
دلخوش به عکس پارهی زنهای...
همین که این در وامانده باز باز شود،
همین که دست کسی سمت تو دراز شود،
همین که چند...