شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در بحبوحه ی باران بود

در بحبوحه ی باران بود
آسمان زنّار بسته بود
دریا؛ کمانی عظیم که در چنگ احدی نبود
خود را کشیده بود تا مرز گسیختن

درخت تناوری که با تن خویش بالیده است؛
ما همه خودرویانیم
برگلشن یا گلخنی
که در گذار پیش از ما بوده است
چون رقص رنگین طلوع گیلاس بُنی مست بر خمار آب
که می‌بالد و چین به ابرو نمی‌آرد
و به عاقبت درشت تبر نمی‌اندیشد.

حمید درختیان

تک نگاری

شعرها

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

سگ جان

سگ جان

کوروش جوان‌روح

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده

این روزا ...

این روزا ...

سیمین چایچی

ویدئو