شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در بحبوحه ی باران بود

در بحبوحه ی باران بود
آسمان زنّار بسته بود
دریا؛ کمانی عظیم که در چنگ احدی نبود
خود را کشیده بود تا مرز گسیختن

درخت تناوری که با تن خویش بالیده است؛
ما همه خودرویانیم
برگلشن یا گلخنی
که در گذار پیش از ما بوده است
چون رقص رنگین طلوع گیلاس بُنی مست بر خمار آب
که می‌بالد و چین به ابرو نمی‌آرد
و به عاقبت درشت تبر نمی‌اندیشد.

حمید درختیان

تک نگاری

شعرها

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان