شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در بحبوحه ی باران بود

در بحبوحه ی باران بود
آسمان زنّار بسته بود
دریا؛ کمانی عظیم که در چنگ احدی نبود
خود را کشیده بود تا مرز گسیختن

درخت تناوری که با تن خویش بالیده است؛
ما همه خودرویانیم
برگلشن یا گلخنی
که در گذار پیش از ما بوده است
چون رقص رنگین طلوع گیلاس بُنی مست بر خمار آب
که می‌بالد و چین به ابرو نمی‌آرد
و به عاقبت درشت تبر نمی‌اندیشد.

حمید درختیان

تک نگاری

گل فندق

گل فندق

کیوان نریمانی

شعرها

تکرار

تکرار

محمد زندی

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی