شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی
آن وقت
«سوناتِ مهتاب» است
که از پنجره
بر پیكر برهنه‌ی تو می‌تابد
و تو در تختخوابِ من خوابیده‌ای

می‌توانی نباشی
آن وقت
«بتهوون» تنها می‌شود

و رهگذری
در كوچه‌های مهتاب
آرام قدم می‌زند.

از پنجره
«سوناتِ مهتاب»
به گوش می‌رسد.

محمود بهرامی

تک نگاری

شعرها

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات

بر پیراهن بیمارستان

بر پیراهن بیمارستان

فرخنده حاجی زاده

ویدئو