میتوانی باشی
آن وقت
«سوناتِ مهتاب» است
که از پنجره
بر پیكر برهنهی تو میتابد
و تو در تختخوابِ من خوابیدهای
میتوانی نباشی
آن وقت
«بتهوون» تنها میشود
و رهگذری
در كوچههای مهتاب
آرام قدم میزند.
از پنجره
«سوناتِ مهتاب»
به گوش میرسد.