شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی
آن وقت
«سوناتِ مهتاب» است
که از پنجره
بر پیكر برهنه‌ی تو می‌تابد
و تو در تختخوابِ من خوابیده‌ای

می‌توانی نباشی
آن وقت
«بتهوون» تنها می‌شود

و رهگذری
در كوچه‌های مهتاب
آرام قدم می‌زند.

از پنجره
«سوناتِ مهتاب»
به گوش می‌رسد.

محمود بهرامی

تک نگاری

یک رومنس خانوادگی

یک رومنس خانوادگی

فرشاد سنبل دل

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

شعرها

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی