شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با کفش‌های کوچک ِ من‌، راه رفته بود

با کفش‌های کوچک ِ من‌، راه رفته بود
یک عمر مانده بود... به بیراه! رفته بود
از خواب‌های دور و درازست، پشت سر
تصویر مبهمی‌ست ، که ناگاه رفته بود
او وحدت ِ زمان و مکان بود ، پیش او _ 
یک عمر ، چند لحظه‌ی کوتاه رفته بود
دستی که چند لحظه به سمتم دراز شد
می‌خواستم بگیرمش و ، آه رفته بود
از بومیان دشت شنیدم که دیده‌اند
آن شب که رفت پشت سرش ماه رفته بود
 

رسول کاوه

شعرها

راویِ سایه‌های ناتمام

راویِ سایه‌های ناتمام

سیدعلی صالحی

چهارراهِ نظر...

چهارراهِ نظر...

مجتبی دهقان

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

شهر شیهه می‌کشد

شهر شیهه می‌کشد

طاهره خنیا