شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با کفش‌های کوچک ِ من‌، راه رفته بود

با کفش‌های کوچک ِ من‌، راه رفته بود
یک عمر مانده بود... به بیراه! رفته بود
از خواب‌های دور و درازست، پشت سر
تصویر مبهمی‌ست ، که ناگاه رفته بود
او وحدت ِ زمان و مکان بود ، پیش او _ 
یک عمر ، چند لحظه‌ی کوتاه رفته بود
دستی که چند لحظه به سمتم دراز شد
می‌خواستم بگیرمش و ، آه رفته بود
از بومیان دشت شنیدم که دیده‌اند
آن شب که رفت پشت سرش ماه رفته بود
 

رسول کاوه

تک نگاری

شعرها

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی