شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نمی‌شد! نمی‌شد که از شعر تازه بگویم
منی که دو تا دست خونی‌ست دور...

پرید
          الکل خالص در استکانش...

باران تکراری! شب جعلی‌تر از هستی 
ای عشق! استفراغ دنیا از سر مستی
بازی...

چیزی کم است در همه‌ی غم‌ها
تویِ نفس کشیدن آدم‌ها
در شکلِ...

عاشقانه! وسط تنگ‌ترین دلتنگی 
برف آهسته! سر ِ باغ ِ تماماً سنگی 
...

سیگار روشن کن جهان تاریک و دلگیر است 
هر بوسه... هر عشقی... نفسگیرست،...

تک نگاری

احضار روح زبان در قامت کلمه

احضار روح زبان در قامت کلمه

محمدرضا عبادی صوفلو

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان