شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دو شعر از رضا باب‌المراد

1

چراگاهِ خیال تو بودم
آن تندیسِ بر میز
بت‌واره‌ای که از مراتعِ ذهن
سخن ساز می‌کرد: 
های        نرگسِ خمیده بر آب
باران       باران
به‌ روشنیِ افتاده در چاه میندیش
نوشتن سلام شفا
خواستگاریِ هوش است
علیک را بر شانه‌ام بیاغاز
رؤیای بی تو 
هر چه را بال می‌زنم دق‌مرگ می‌کند
سویش معتمد نیست با نشانه‌های انبوه گفته آمد: 
تلاشِ برخاسته از هرز
ریسمانِ ابلیس است.


2

حسم چنان صخره‌ای بلند
ایستاده به خاکِ تو
از شدتِ موج نخواهد شکست
ساییده و
ساییده و
با هستی‌ات یکی می‌شود
این‌گونه در جغرافیای جنون
دچارِ ساحلم

رضا باب‌المراد

تک نگاری

شعرها

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

پیش از تو نرد عشق باخته بودم

پیش از تو نرد عشق باخته بودم

فرزانه قوامی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی